4.18.2006

قدم فیلی

یه چیزی دلم می خواد بگم...
دارم همه اش به خودم می گم که یادم نره از آدم ها تشکر کنم... از همین آدم های دور و برم...
خوشحالم که دوستای خوبی کنارم دارم. که بهم کمک می کنن... که بهم عشق می دن... که بهم اعتماد به نفس می دن. که یادم میارن می تونم...
احساس می کنم گاه زندگی رو خیلی سخت می گیرم... انگار هیچی نمی گذره! انگار به جای یه جریان روون، زندگی می شه یه چنبره که داره فشارت می ده... خوبه که بعضی جاها، آدم به جای اینکه همه اش جلوی پاشو نگاه کنه که شاید پر از خاک و سنگ باشه ، یا حتی علف هایی که به پای آدم می پیچن ، یه کم سرشو بگیره بالا، (یه کم بالاتر) یه نگاهی به ابرا و آسمون... به خورشید... یا ماه حتی (که من بیشتر دوستش دارم) ، بعد یه نفس عمیق بکشه... وقتی بالای سرتو نگاه کنی، گاهی پاتو بلند می کنی و قدم های بلند تری برمی داری...
یادتونه بچه بودیم بازی می کردیم: قدم موشی... قدم فیلی.... (چه چیزایی اختراع کرده بودیم) گاهی خوبه آدم سرشو بالا بگیره... صاف روبروشو نگاه کنه، یه نفس عمیق ، و یه قدم فیلی برداره:)
نگین که اگه درست جلوی پامونو نگاه نکنیم، ممکنه بیفتیم تو چاه... میشه امتحان کرد... دیدین آکروبات ها چه جوری روی بند راه می رن؟
چشمات به جلو... دستا باز... قدم بردار...

یاد یه چیزی افتادم... دلم خواست برم دوباره و فیلم "بر فراز آسمان ها" رو ببینم... مال ویم وندرس... دلم برای اون صحنه آخر توی آسمون تنگ شد...( رفتم گشتم... فیلمم نیست! و مثل همیشه هیچ یادم نیست که به کی دادم... می دونم حتما به کسی که فکر کردم لذت می بره از دیدنش..)
(باز دوباره میون این همه کار یاد فیلم دیدن افتادم... دلم " چشم اندازی در مه" رو هم خواست... خیلی!)



No comments: