1.10.2008

شروع!

اين پست خيلي مزخرف است فقط مي گذارم كه تلاش براي دوباره نوشتن در وبلاگم را شروع كرده باشم!!!! با شرمندگي!
اعتراف مي كنم كه يك كمي عين نديد بديدها بعد از ازدواج حسابي در خاموشي فرو رفتم! اينو خودم هم چند وقت بعدش فهميدم و تحليل كردم! انگار عقده زن خانه بودن حسابي زده بود بالا و من واقعيتش اين است كه تا مدتي هيچ فعاليتي غير از خانه داري و همسر داري و معاشرت هاي خانوادگي نمي كردم! با اينكه وقت هم داشتم اما خوب حالش نبود. يكي دو دفعه هم يك كم از دست خودم عصباني شدم و غر زدم اما بعدش به خودم گفتم كه بعد از اينهمه سال حالا وقتش است و مي شود كمي هم لوس شد و بيكار و بيعار گشت! نمي دونم، شايد به خاطر تمام استرس هايي كه از سر گذرانده بودم، يا به سادگي شايد به خاطر بي برنامگي چند ماه همينطوري گذشت. به قول همسر ماههاي اول كه اصلا گيج باهم بودن بوديم و هنوز توي شوك!
خلاصه... بالاخره بعد از مدتي من تكاني به خودم دادم و با از سر گرفتن كارهام اندكي به زندگي نرمال برگشتم. بعدش هم ديدم كه موندنمون طولاني شده و همين الانه كه من هرچي بلد بودم و هر چي پيشرفت كرده بودم توي زبان فرانسه دوباره يادم بره ،‌براي همين باز خوندن و تمرين رو شروع كردم! بعدشم كه باز سفر و بعد هم خوشبختانه يك كار ترجمه اومد دستم و الان ديكه تقريبا تموم شده. كار آسوني بود. يك كم بيش از اون چيزي كه فكر مي كردم طول كشيد ولي خوب سفارش دهنده هم خيلي عجله نداشت.
اينا رو گفتم بيشتر براي اينكه خودم يادم بياد كجام!!!
بارها خواستم بيام و چيزي بنويسم، اما نشده! و حسابي متاسفم. يكي دو بار به خودم گفته ام كه بايد براي نوشتن هم برنامه بگذارم براي خودم. خيلي وقته كه بيخيال شده ام. بعدش هم بدي اش اينه كه اگر برنامه نداشته باشي و مجبور نباشي ميتوني تمام وقتتو به كاراي خونه بگذروني و يك دفعه ببيني شب شده! نه اينكه واقعا اينقدر كار باشه ها اما اگر شروع كني خيلي راحت وقت وقت مي گذره. يك بار مادرم بهم گفت كه راهش اينه كه اگر مي خواي كار كني ، اصلا همون اول صبح هيچ كاري رو دست نيري و بشيني سر كارت. واقعا هم راهش همين بود. من همين كار ترجمه رو همينطوري پيش بردم. بعدشم يك اشكال ديگه كار من اينه كه به خصوص براي شروع يك كار بايد يك شرايط خاص خوبي وجود داشته باشه. اگر شروعش كنم مي تونم بعدا توي شرايط متفاوت ادامه بدم اما براي شروعش...مثلا ترجمه حتما بايد صبح شروع بشه!(اين يك شرطشه!) يعني اگر صبح درگير كار بشم و بعد ازظهر بشه ديگه نمي تونم شروعش كنم و ميره تا روز بعد. (كلا شروع كردن اوليه پروژه رو مي گم )
حالا خلاصه براي شروع نوشتن هم بايد براي خودم شرطو شروطي بگذارم و شروع كنم!
فعلا كه هوا هم مارو توي خونه حبس كرده ! مي تونه اين يك فضاي خوب باشه براي نوشتن. چون توي اين خونه سرما زده،‌فقط مي توني بچسبي به شوفاژ! و حتي پاي كامپيوتر هم نمي شه زياد اومد! يا بايد آشپزي كرد( كه كنار اجاق گاز باشي!!!)