7.13.2005

مدتهاست ننوشته ام.
نوشتن برای لالای کوچک را در دفترچه ای دیگر آغاز کرده ام و حالا اینجا فقط متعلق به خودم است. هر چند گاه ننوشتن از او هم سخت است حالا که اینطور دوست داشتنی است و دل می برد، همانطور که همیشه انگار.
این مدت اتفاقات زیادی افتاده، یک جورهایی هیچ اتفاق مهمی هم نیفتاده ، در زندگی شخصی خودم، منظورم است.
ایم مدت کم نوشته ام. خیلی کم... کمتر از همیشه...
شاید این باز آغازی باشد.
می خواهم قصه های کوتاهی بنویسم ...قصه هایی که لحظه های کوچک و گذرای زندگی من و توست، و هزار زن دیگر دیارمان.

No comments: