می ترسم نوشته هایم تبدیل شود به یک سری غرغرهای بیخود و بی معنا...
به زندگی جدید هیچ عادت ندارم. احساس می کنم گیج هستم و نمی دانم چه می کنم. کلاسهای دانشگاه خیلی خوب است ولی من هنوز خیلی مرتب نشده ام و نمی دانم چطور باید کار کنم که برای آخر ترم مشکل نداشته باشم. آخر ترمی که در واقع تنها دو ماه دیگر است. دنبال آپارتمان می گردم و به نظر می رسد همه آپارتمان ها قبل از منتشر شدن اعلامیه اجاره می شوند! برای کارهای اداری ام باید حساب بانکی داشته باشم و برای باز کردن حساب باید وقت گرفت! و برای گرفتن وقت باید صف ایستاد. پیرمرد سیاهپوستی برای کاری به بانک آمده، به جای رسید بانکی ماهانه برگه دیگری را آورده، زن برایش می گوید که برگه ای که باید بیاورد این نیست. مرد نمی فهمد. و غر غر می کند. او خوب فرانسه نمی داند. زن او را به کس دیگری ارجا می دهد. زن دوم هم تنها همان جمله را تکرار می کند. عین این می ماند که کسی نفهمد که مثلا رسید ماهانه بانکی یعنی چه و تو به جای اینکه آرام و شمرده برایش توضیح بدهی که مثلا: یک برگه ای هست که هر ماه ، پست به خانه شما می آورد و روی آن معلوم است که در طول ماه شما چقدر پول گرفته اید و چقدر پول پرداخت کرده اید، هی همان اصطلاح" رسید ماهانه بانکی " را تکرار کنید!
بالاخره نوبت من می شود. برای 10 روز دیگر وقت می دهند تا بروم حساب باز کنم! و من این هفته وقت دارم برای یک کار اداری و به من گفته اند که باید شماره حساب بدهم!
استاد یکی از کلاس ها برایمان رفتن به یک تاتر مدرن تدارک دیده و من تمام نگرانی ام این است که اگز شب دیر شود چه کار کنم، چون خانه کسی که فعلا آنجا هستم از شهر دور است و ضمنا قواعد خانه آنها هیچ بر نمی تابد که دختر جوانی تا دیروقت بیرون بماند!
این وسط یکی برایم پیغام گذاشته که اگر "شب سپید" را در خانه بمانی به خودت ظلم کرده ای ،و درباره زندگی در یکی از جذاب ترین سه شهر دنیا برایم داد سخن داده. می خواهم بگویم: ...!
شاید هم همه چیز خوب است و زندگی در این شهر خیلی لذت بخش است و فقط من هنوز زیادی گیج هستم!شاید!
یک چیز دیگر: مهمان نوازی کاملا یک چیز آموزشی است! از پدر و مادرم ممنونم که این را به من یاد دادند هر چند که خیلی شاگرد خوبی نباشم!
شاید بهتر باشد مدتی خیلی ننویسم! همانطور که اولش هم گفتم این نوشته ها داره تبدیل می شه به غرغرهای مداوم و حال خودم از خوندنشون به هم می خوره. شاید همه چیز که اندکی روبه راه شد چیزهای بهتری بنویسم!
به زندگی جدید هیچ عادت ندارم. احساس می کنم گیج هستم و نمی دانم چه می کنم. کلاسهای دانشگاه خیلی خوب است ولی من هنوز خیلی مرتب نشده ام و نمی دانم چطور باید کار کنم که برای آخر ترم مشکل نداشته باشم. آخر ترمی که در واقع تنها دو ماه دیگر است. دنبال آپارتمان می گردم و به نظر می رسد همه آپارتمان ها قبل از منتشر شدن اعلامیه اجاره می شوند! برای کارهای اداری ام باید حساب بانکی داشته باشم و برای باز کردن حساب باید وقت گرفت! و برای گرفتن وقت باید صف ایستاد. پیرمرد سیاهپوستی برای کاری به بانک آمده، به جای رسید بانکی ماهانه برگه دیگری را آورده، زن برایش می گوید که برگه ای که باید بیاورد این نیست. مرد نمی فهمد. و غر غر می کند. او خوب فرانسه نمی داند. زن او را به کس دیگری ارجا می دهد. زن دوم هم تنها همان جمله را تکرار می کند. عین این می ماند که کسی نفهمد که مثلا رسید ماهانه بانکی یعنی چه و تو به جای اینکه آرام و شمرده برایش توضیح بدهی که مثلا: یک برگه ای هست که هر ماه ، پست به خانه شما می آورد و روی آن معلوم است که در طول ماه شما چقدر پول گرفته اید و چقدر پول پرداخت کرده اید، هی همان اصطلاح" رسید ماهانه بانکی " را تکرار کنید!
بالاخره نوبت من می شود. برای 10 روز دیگر وقت می دهند تا بروم حساب باز کنم! و من این هفته وقت دارم برای یک کار اداری و به من گفته اند که باید شماره حساب بدهم!
استاد یکی از کلاس ها برایمان رفتن به یک تاتر مدرن تدارک دیده و من تمام نگرانی ام این است که اگز شب دیر شود چه کار کنم، چون خانه کسی که فعلا آنجا هستم از شهر دور است و ضمنا قواعد خانه آنها هیچ بر نمی تابد که دختر جوانی تا دیروقت بیرون بماند!
این وسط یکی برایم پیغام گذاشته که اگر "شب سپید" را در خانه بمانی به خودت ظلم کرده ای ،و درباره زندگی در یکی از جذاب ترین سه شهر دنیا برایم داد سخن داده. می خواهم بگویم: ...!
شاید هم همه چیز خوب است و زندگی در این شهر خیلی لذت بخش است و فقط من هنوز زیادی گیج هستم!شاید!
یک چیز دیگر: مهمان نوازی کاملا یک چیز آموزشی است! از پدر و مادرم ممنونم که این را به من یاد دادند هر چند که خیلی شاگرد خوبی نباشم!
شاید بهتر باشد مدتی خیلی ننویسم! همانطور که اولش هم گفتم این نوشته ها داره تبدیل می شه به غرغرهای مداوم و حال خودم از خوندنشون به هم می خوره. شاید همه چیز که اندکی روبه راه شد چیزهای بهتری بنویسم!
No comments:
Post a Comment